امشب، به ناگاه با سلامی یک دل نه صد دل اسیر عشق شدم و با کلامی روانه کوی یار.من اما این بار با قدری تفاوت قدم می زنم در کوچه های غربت،با پای دل می روم به درگه عشق.و با کوله باری از عشق به جستجوی عشق می روم ،کوله پشتی ام را این بار پر کرده ام از دل های زلال ،آخر این بار برای خود نمی روم با پای خود هم نمی روم،کار را این بار سپرده ام به دل ...
راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست ***** آن جا جز آن که جان بسپارند چاره نیست
هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود ***** در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
راهی که در پیش گرفته ام فراز و نشیب زیاد دارد، اگر دوست داری با من همراه شوی باید دلت را بزنی به دریا،باید غرق شوی،فدا شوی.احساست،عاطفه ات،مهرت؛ اصلن تمام وجودت،هستی ات باید فدای این راه شود.آخر این راه،راه عشق است.از عشق گفتم ؛ شنیده ای می گویند رنگ عشق سرخ است،بعضی ها هم البته گفتند سیاه یا همان مشکی! اما من، می گویم عشق سبز است، نه آن سبز همیشگی که با چشم می بینیم؛این سبز را فقط با دل می توان دید،آن هم نه هر دلی؛یک دل می خواهد از جنس آئینه،صاف و ساده و بی آلایش ،زلال مثل آب چشمه و نوایی به زیبایی نوای تپش های ساده ی جویبار .
همه واژه هایی که در کنار هم قرار گرفت و این چند خط را تشکیل داد در واقع احساساتی معنوی بود که تنها با یک سلام جوشش پیدا کرد.
گر نور عشق حق به دل و جانت اوفتد **** * بالله کز آفتاب فلک خوبتر شوی
پاورقی :
برای شخصی نوشتم،در حرم حضرت فاطمه معصومه(س) مرا دعا کنید اما یک باره به خود آمدم و گفتم صبر کنید و خواسته ام را اینگونه اصلاح کردم: برای همه کسانی که آرزو دارند فقط یک بار چشمانشان به بارگاه ملکوتی ائمه اطهار خیره شود و دل هایشان را گره بزنند به پنجره های فولادی و برای آنانی که آرزو دارند در حریم کبریائی و امن اهل بیت قدم بزنند دعا کنید.در یک جمله برای همه فقرا دعا کنید.